ده سال و اندی گذشت
چند وقت پیش رفتم سراغ ریزه میزه های قدیمی و خاطرات نوجوونیم. یه اسکناس ده تومنی پیدا کردم ماله ده سال پیش ،شهریور ده سال پیش. خیلی جوون بودیم و پر از انرژی هم من و هم بابا جونت البته هنوزم جوونیم و پر انرژی ،ولی خب اونموقع ها یکم فرق میکرد. یکی از خاطرات من و بابا تو این اسکناسه میذارمش اینجا شاید یه روزی وقتی واسه خودت مردی شدی و عاشق شدی تعریف کردم. ...
نویسنده :
maman zahra
8:11