ساخت وبلاگ کپلمساخت وبلاگ کپلم، تا این لحظه: 10 سال و 16 روز سن داره
پیوند اسمونیمونپیوند اسمونیمون، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره
زیر یه سقف عشقولانهزیر یه سقف عشقولانه، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره
بابای محمد عرفانبابای محمد عرفان، تا این لحظه: 40 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره
مامان محمد عرفانمامان محمد عرفان، تا این لحظه: 35 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره
آقا محمد عرفان ماآقا محمد عرفان ما، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

mohammaderfan94

یک گلایه،و تبریک سال نو به نوعی دیگر

1394/1/6 10:32
نویسنده : maman zahra
398 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز وقتی به مطلب قبلی که برات نوشتم نگاه میکردم خیلی از دست خودم عصبی میشدم،چقد نوشته ی ساده و بی مضمونی برای سال نو گذاشتم،هر خط از یک جا  و بی ربط به هم،از خودم لجم گرفت که آیا این نوشته ی همون دختریه که در عرض نیم ساعت ده تا انشا برای یک موضوع مینوشت؟آیا من همونم که زنگ انشا دوستای من انشا نوشته های من و میخوندن و نمره میگرفتن؟

چقد قلمم روون بود و پر مغز ولی حالا چی شده که من اینقد بچه گانه و بیسوادانه قلم زدم،این قلمه من نیست.

امروز تصمیم گرفتم بیام و هرچند سخت بشم همون دختر انشا نویس کلاس سی نفره دبیرستان،کاش هیچوقت زنگ انشا تموم نمیشد تا هیچوقت قلم ها رو زمین نمیموند،به واسطه ی زنگ انشا بود که دایره لغاتمون فراتر از حد میرفت و مادرانی بودیم با دایره ای از لغات زیبا و دلنشین برای بچه هامون.

مطلب قبلم و حذف نمیکنم تا یادم بمونه من نباید ساده بنویسم:

نرم نرمک میرسد اینک بهارخوش بحال روزگار

ننه سرما هرچقد بیدار موند که عمو نوروز بیاد و به وصال برسن اما نشد و باز خواب موند،هرچند امسال یه کوچولو ننه سرما تو خواب و بیداری بود هر چند ساعتی یبار یه ریزه دامنش و تکون میداد ته مونده ی بارش و خالی میکرد رو سرمون ولی بازم چاره نکرد و خواب رفت،و عمون نوروز با دبدبه و کبکبه اومد ، سال و تحویل گرفت.

امسال بهار در بهار بود،بهار طبیعت مقارن شده با بهار فاطمی،چه نیکوتر از این که آیین سنتی نیاکان ایرانی ما گره خورده با سنت های زیبای مذهب اسلامی ما،و چه زیبا در کنار سفره هفت سین امسالمان بزرگداشتیم آایین نیاکانمان را و هم آیین اهل بیتمان را و احترام هر دو را بجا آوردیم.باشد که بهار دلمان فاطمی بماند.

سال که جامه نو به تن میکند همه را به تکاپو وامیدارد برای نو شدن و آغازی دوباره و همه چیز رنگ زیبایی و تازگی به خود میگیرد،گردگیری دلها از کینه ها،تکاندن جسم از هرچه زشتی و پلشتی،... و همه ی اینها بهار را زیباتر و زیباتر میکند.

سال دیگر خواهی آمد دوباره نو شدن را به چشم خواهی دید،سال دیگر چقدر با تو در آغازی دوباره غوطه ور خواهم شد.

عسلکم امسال تو در دل منی و سال دیگر در آغوشم کنار سفره خواهی نشست و این چه زیبا بهاری بود و چه نیکو بهاری خواهد آمد.

نفس مادر تو بهاره منی و همیشه بهاره من میمانی،تو معجزه ی بودنی،حسی که تو به من داده ای هیچ یک  از فرزندانم به من نخواهند داد تو بر من نام شورانگیز مادر نهاده ای،من با تو بزرگترین مقام آفرینش را دست می آورم.

 

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به mohammaderfan94 می باشد