شروعی دوباره
سلاااااااااااااااااااام یه سلام گرم و دوستداشتنی از جنس مامان بودن.
من و نی نی بالاخره برگشتیم هوراااااا
اول از همه سلام به دوستای گلم و تشکر بابت اینکه تو این چند ماه من و فراموش نکردید مخصوصا فهمی جون و وبلاگ فرزند صالح و همچنین بقیه ی دوستان خیلی دوستون دارم دوستای عزیزم.
و حالا جونم براتون بگه دوست جونیام که چرا این چند مدت من و ندیدین و تو افق های زیبای مادر شدن محو بودم همونجور که در جریانید من واسه زایمانم 5اردیبهشت از شهر پارسیان عازم بندرعباس شدم که پیش خانوادم باشم و از اونجایی که خانواده ی عزیز من اسباب کشی کرده بودن و خونه ی جدید هنوز وارد تمدن بشری نشده بود فاقد اینترنت بودش و من دور از شما و وبلاگم موندم و با خانواده بیشتر اشنا شدم
تو این مدت همه چیز و توی یه تقویم یادداشت کردم و کم کم وارد وبلاگ میکنم امیدوارم بنده رو درک کنید با یک نی نی اروووم که اصلا گریه کردن بلد نیست یک مقدار زمان میبره که من مطالب رو وارد وبلاگ کنم.
شکیبا باشید و منتظر پست های بعدی من باشید