گزارش این چند روزه
سلام فسقل مامان.
تو این چند وقت کلی خبرا بوده که مامان خانوم تنبلت وقت نکرده بیاد و برات بنویسه.
اول از همه اینکه مامان خانومی یک هفته رفت ماموریت بندرعباس هم فال بود و هم تماشا.
دوشنبه 15 دی هم رفتم سونو و اونجا گفتن فسسقل مامان ی گل پسره (بابایی دوست داره شما فوتبالیست بشی) کلی ذوق کردم از اینکه حالا میدونم فسقلم یه شاخ شمشاده
شب بعدش هم با مامان و بابام و داداشیم رفتیم یه مقدار برات خرید کردیم قند عسلم
چهارشنبه هم ناهار دعوت بودم خونه ی دوستم و ناهار رفتم اونجا و با تیم سه نفره ی دوستیمون کلی در مورد شما صحبت کردیم اونام خوشحال شدن که قراره من واسه گل پسراشون یه دوست جدید بیارم
پنجشنبه هم با مامان و عمه خانوم خودم و مهمتر از همه بابا جون گلت رفتیم بقیه خریدات و انجام دادیم.
یه کوچولو از وسایلت عکس گرفتم که بعدا برات میذارم .
وسایلت وهمون بندر عباس گذاشتم آخه من واسه زایمان میخوام برم همونجا و جشن عقیقه میخوایم بگیریم وسایلت اونجا باشه بهتره.
دست عزیز و آقا جونت درد نکنه خیلی زحمت کشیدن و برات کلی وسیله گرفتن