اشعار کودکانه
فسقل مامان امروز با وجود کار فراوان تو خونه همه رو به امون بابا جونت رها کردم و اومدم واست چند تا شعر خوشگل اینجا یادداشت کنم که هم بدرد خودم بخوره هم بدرد مامان جونای نی نی فسقلای دیگه.
ورزش کردن نی نی
یک و دو و سه و چار
نی نی از خواب شد بیدار
صبح شد و وقت کوشش
بده نی نی رو ورزش
باز کن دستاشو .ببند
به روی ماهش بخند
نکن نی نی رو خسته
بگو یک و دو و سه
نوبت پاهاست حالا
برند پایین و بالا
وای که چه خوبه ورزش
چه حالی داره نرمش
کاشکی مامان یا بابا
همه روزای خدا
با نی نی ورزش کنند
بازی و نرمش کنند
اولین قدمهای نی نی
یه روز خوب خدا
نی نی بلند شد از جا
جیغ می زدو می خندید
او شروع کرد به تاتا
می خورد زمین پا می شد
نی نی خسته نمی شد
می افتاد و می خندید
دو باره سرپا می شد
مامان جون مهربون
بابا با لب خندون
کف زدن های اونا
چه کیفی داره آخ جون
چه حالی داره کودک
راه می ره بی رو رو وک
تاتا تاتا می کنه
می ره بدون کمک
لباس خریدن برای نی نی
یه روز خوب خدا
مامان همراه بابا
رفتند لباس خریدند
چند تا لباس زیبا
لباسای کوچولو
اندازه ی عروسک
چه ناز می شه بپوشه
اون لباسارو کودک
کلاه و چند تا شلوار
چند جفت جوراب گلدار
لباسای رنگارنگ
رنگای شاد و قشنگ
وای نگا کن کفشاشو
پیراهن زیباشو
چه خوشگله لباساش
جورواجوره کلاهاش
یکیش داره دوتا گوش
شبیه گوش خرگوش
اون یکیشو نگاه کن
مثل چیه؟مثل موش
باباو مامان با شادی
به هر چی که رسیدند
مامان می گفت قشنگه
زود اونو می خریدند
کاشکی نی نی کو چولو
زودتر بیاد به دنیا
بزرگ بشه بمونه
یاور و یار اونها