از هر در سخنی
سلام گلم.
خیلی وقته نیومدم برات بنویسم آخه مامان حالش خوب نیست خیلی خستس.
خب حالا برات بذار از حال و روز این چند وقتم بنویسم تا در آینده بدونی مامانت چی کشیده این چند وقت.
رفتم سونو تا ضربان قلبت و چک کنن اولین سونو در واقع دکتر گفت یه لخته خون چسپیده به کیسه ی آب و احتمال سقط زیاده منم گریه کنون از لامرد برگشتم پارسیان چون پارسیان سونو نداره رفتیم اونجا گلم.
خلاصه رفتم دکتر و دکتر گفت دوهفته استراحت کن و سرکار نرو.
هفته ی اول موندم پارسیان چون تاسوعا و عاشورا بود تعطیلی وسط هفته بود و نمیشد برم بندرعباس ولی هفته دوم استراحتم رفتم بندرعباس و در تاریخ 21آبان سونو غربالگری هم انجام دادم و دکتر گفت خدارو شکر لخته ی خونی دیده نمیشه یعنی جذب شده بود.
دکتر گفت دست و پای گم سالمه و ضربان قلب مهربونش داره منظم میزنه. ب
عدش گفت پنجاه درصد احتمال میدم دختر باشی گفت مامانی بره یه نوشابه بخوره و بیاد دوبار چک کنه رفتم نوشابه خوردم وبرگشتم گفت شصت تا هفتاد درصد احتمال میدم پسر باشی (شوالیه افتاده از اسب من) ولی نگفت صددرصد خلاصه تو جواب سونو هم جای جنسیته شما علامت سوال زده.
درسته مامانی دلش میخواد شما یه پرنسس کوچولو باشی ولی اگر یه شوالیه ی قوی هم باشی بازم مامان و بابا عاشقتن ایشااله فقط سالم و خندون باشی.
این روزا خیلی خستم مامانی از سرکار که برمیگردم ناهار و که میخورم دیگه از خستگی غش میکنم شما هم یه چند وقتیه داری مامان وحسابی اذیت میکنی و هر شب مامان حالت تهوع و عملیات بالا آوردن داره که دیگه اونقد داغون بودم که رفتم از دکتر قرص گرفتم تا دیگه بالا نیارم و حالا یکمی بهتر شدم.
البته فدای سرت هرچقد بخوای تو دل مامانت شیطونی کنی اخه درسته که اونجایی که تو هستی دله منه ولی اونجا دنیای خودته و هر جقدر دوست داشته باشی میتونی تو دنیات شیطونی کنی ایشااله وقتی هم به دنیای ما آدم بزرگا اومدی هرچقد خواستی بازم شیطونی کن چون این دنیا هم ماله خودته گلم ولی تو این دنیا شاد و صالح زندگی کن فدات شم.
جمعه هفت آذر هم بابایی امتحان وکالتش و داد خیلی زحمت کشیده امسال خدا کنه قبول بشه البته من دلم روشنه که بابایی قبول میشه چون ما تو زندگیمون یه موجودی داریم که وجودش همش برامون داره خیر و برکت میاره و هنوز از دل مامانش بیرون نیومده خیر و برکتش به زندگیمون سرازیر شده من حتی امیدوارم امسال بابا جونت دکتراشم قبول میشه.
فندق مامان این همه ی اون خبرایی بود که این چند وقت نتونسته بودم بیام برات بگم کپلم واسه بغل کردن و دیدنه روی ماهت عجیب عجولم.