سخنی با خدای خودم برای دل غریبم
گاهی خوشحالی ... گاهی ناراحت..... گاهی خسته ای ..... گاهی پر از انرژی و گاهی نگران ...... و گاهی همیشه نگرانی...... می نویسم برای دل خودم و شاید برای ......... نمیدونم ترس یا نگرانی یا خوشحالی که خودش رو با اشک نشون میده . خدایااااا یه جورایی میترسم از آینده خدیااااا بهم کمک کن. گاهی باران میشوی و پر از اشک ...... حس میکنم به یه دلگرمی احتیاج دارم به یه صدایی که بهم بگه نترس من با توام من نزدیک توام من همیشه هستم. مادر شدن بزرگترین اتفاق زندگی هر زنیه اما همه این حس نگرانی رو دارن ! یا نه فقط منم...... گاهی حس میکنم خیلی تنهام ....... گاهی دلم خیلی گرفتست...... همه چیز نزدیک است ......... ...
نویسنده :
maman zahra
9:00