ساخت وبلاگ کپلمساخت وبلاگ کپلم، تا این لحظه: 10 سال و 4 روز سن داره
پیوند اسمونیمونپیوند اسمونیمون، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره
زیر یه سقف عشقولانهزیر یه سقف عشقولانه، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه سن داره
بابای محمد عرفانبابای محمد عرفان، تا این لحظه: 40 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره
مامان محمد عرفانمامان محمد عرفان، تا این لحظه: 35 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره
آقا محمد عرفان ماآقا محمد عرفان ما، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

mohammaderfan94

دل نوشته

سلام قند عسلم. داریم به روزای آخره انتظار نزدیک میشیم خیلی دیر و سخت میگذره ولی همین سختیشم شیرینه. دیگه کم کم باید رک بگم که میترسم خیلی هم میترسم از زایمان میترسم ولی میخوام قوی بشم من دارم مادر میشم پس نباید ترس بدلم راه بدم من دارم یه زندگی رو به این دنیا میارم پس نباید بترسم. استرس دارم واسه بزرگ کردنت واسه بد از مرخصی زایمانم و تنها گذاشتنت. میدونم همش میاد و میگذر و من تا به خودم بیام می بینم دارم تورو داماد میکنم ولی انگار مادر و استرس و دغدغه بچه ای که براش همیشه بچه است هرچند نامهوم هر چند غریب و دور از باورم ولی منم درگیر همین استرسها و دغدغه ها شدم. شاید برای فکر کردن به اینکه برای آیندت باید یه سقف بسازم خیلی زود ...
25 فروردين 1394

ده سال و اندی گذشت

چند وقت پیش رفتم سراغ ریزه میزه های قدیمی و خاطرات نوجوونیم. یه اسکناس ده تومنی پیدا کردم ماله ده سال پیش ،شهریور ده سال پیش. خیلی جوون بودیم و پر از انرژی هم من و هم بابا جونت البته هنوزم جوونیم و پر انرژی ،ولی خب اونموقع ها یکم فرق میکرد. یکی از خاطرات من و بابا تو این اسکناسه میذارمش اینجا شاید یه روزی وقتی واسه خودت مردی شدی و عاشق شدی تعریف کردم.   ...
17 فروردين 1394

تولد دایی در غیاب شما

دوم فروردین تولد دایی محمدصادق شما بود و براش کیک گرفتیم و به نیابت از شما کفش های خوشکلت و گذاشتیم و قول دادیم ساله دیگه قند عسل مامان حضور داشته باشن و دیگه کیک به این مرتبی نباشه و حسابی رد انگشته شما برای مزه کردنش تو کیک باشه. ...
6 فروردين 1394

اولین سوغاتی ها واولین عیدی گرفتن قند عسلم

خوشکل مامان سلام. بالاخره عکس سوغاتی هات و اماده کردم و برات میذارم. این سوغاتی ها از کربلا برای شما اومده. اون بلوز حلقه ای قرمزه خاله فاطمه جون من همه جای کربلا برده و برات متبرکش کرده(ایشااله یه روزی خودشم نی نی دار بشه الهی آمییییین) بلوز آستین کوتاهه هم زن دایی هادی مامان جونت برات گرفته. و اون اردک و جوجه اردکای فسقلی هم که میبینی عمه خانوم بنده برات خریده عزیزه دلم. و حالاااا عیدی امسال شمارو رونمایی میکنییییم. اینم از اولین عیدی گل پسرم از طرف دایی جونش دایی مصطفی... دیگه داری رسما به جمع ما اضافه میشی قربون اون دست وپای کوچولوت بشم ...
6 فروردين 1394

یک گلایه،و تبریک سال نو به نوعی دیگر

دیروز وقتی به مطلب قبلی که برات نوشتم نگاه میکردم خیلی از دست خودم عصبی میشدم،چقد نوشته ی ساده و بی مضمونی برای سال نو گذاشتم،هر خط از یک جا  و بی ربط به هم،از خودم لجم گرفت که آیا این نوشته ی همون دختریه که در عرض نیم ساعت ده تا انشا برای یک موضوع مینوشت؟آیا من همونم که زنگ انشا دوستای من انشا نوشته های من و میخوندن و نمره میگرفتن؟ چقد قلمم روون بود و پر مغز ولی حالا چی شده که من اینقد بچه گانه و بیسوادانه قلم زدم،این قلمه من نیست. امروز تصمیم گرفتم بیام و هرچند سخت بشم همون دختر انشا نویس کلاس سی نفره دبیرستان،کاش هیچوقت زنگ انشا تموم نمیشد تا هیچوقت قلم ها رو زمین نمیموند،به واسطه ی زنگ انشا بود که دایره لغاتمون فراتر از حد میر...
6 فروردين 1394

نوروز فاطمی

یاس با نسیم هم پرپر میشود،                                     چه حاجت به تازیانه و غلاف شمشیر؟ اولین سال با هم بودنمون مبارک عسله مامان. امسال ساله آقا بزه است عزیزم و شما تو سال بز دنیا میای. امسال تحویل سال مقارن شد با دهه فاطمیه،امیدوارم فاطمی باشیم و فاطمی بمونیم. ایشااله آخرین سال غیب آقا امام زمان باشه. سال جدید با اومدن قند عسلم زندگی منم جدید میشه ، چقد واسه اومدنت لحظه شماری میکنم عشقم. دوووست دارم قند عسلم.   ...
5 فروردين 1394

سالی که گذشت

سالی که نکوست از بهارش پیداست و تو بهار امسال منی یک سال با خوب و بدش گذشت،یک سال به عمرم اضافه شد،یک سال با تجربه تر شدم . امسال سال خوبی بود میتونست سال بدی باشه ولی ساله خوبی بود . میتونست اونقد بد اشه که بابام پیشمون نباشه ،میتونست بد باشه و تو در وجودم نباشی . امسال در تاریخ 93/3/31 اخرین شب از شبهای خرداد بابای نازنین من دچار حمله قلبی و ایست قلبی شد ولی با نگاه مهربون خدا و تلاش دکترا بابام برگشت پیشمون،و چند مدت بعدش برای چک آپ گذاشتن باطری برای قلبشون دوباره دچار ایست قلبی شد ولی خدا همچنان به ما لبخند میزد خدا به ما اخم نکرد و بابام دوباره برگشت پیشمون و بی تکیه گاه نشدیم . قند عسلم تو عزیزی ،شیرینی،قسم...
27 اسفند 1393

عکس های شازده کوچولوی من

سلام گلابی مامان . مامان خانوم تنبل شما بالاخره اولین عکس های شما رو آماده کرده بزاره وبلاگت. من عکس های شما رو از زمان سونوی غربالگریتون آماده کردم عشقم. اینم عکس در تاریخ  93/8/20 و در هفته ی 12 و 5 روزگی شما گرفته شده. اینم سونوی غربالگری دومی گل پسرم در تاریخ 93/10/15 و در  هفته ی 20 و یک روزگی شما گرفته شده: و اینم آخرین عکس از شما در سال 93 که در تاریخ 93/12/11  در هفته 28 و یک روزگی شما گرفته شد: اینم از عکس آخرین سونو تا الان  بالاخره موفق شدم   ...
27 اسفند 1393

اندراحوالات این روزها

کنجد مامان سلام. این روزا حال هر دوی ما خوبه شما همچنان تو همون یه ریزه جا  شیطنت میکنی و من تو دلم قند آب میشه و ذووق میکنم. این روزا که نزدیک روزای بهاره مامانتم مشغول خونه تکونیه و کلی کارای دیگه. البته همه ی اینکارا رو یشتر آقای پدر و نظارت و یک مقدار هم مشارکت مادر خانومی انجام میشه ولی نمیدونم چرا تموم نمیشه. ...
24 اسفند 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به mohammaderfan94 می باشد